یادداشت 4 فروردین 1396 - گلبرگی دیگر بر زمین افتاد

ساخت وبلاگ

پیش از عید وقتی توی آلبومها دنبال یه عکس قدیمی خودم میگشتم ، این عکس رو پیدا کردم:


 

در این عکس که در زمان جشن عروسی کوچکترین عمویم (عمو مهدی) گرفته شده ، مرحوم پدرم به همراه 8 برادرش (و سه نفر دیگه از بستگان) حضور دارند.

(ایستاده از چپ: عمو یدالله ، عمو نبی الله ، عمو علی اکبر ، عمو مهدی ، پسر عموی پدرم ، عمو حسین ، پدرم (ولی الله) ، برادر زاده پدرم و پسر عموی پدرم -- نشسته از چپ: عمو رضا ، عمو احمد ، عمو عباس)

 

وقتی به این عکس نگاه میکردم با خودم میگفتم عیب نگاه کردن به عکسهای قدیمی اینه که معمولا" تعدادی از افراد حاضر در این عکسها دیگه زنده نیستند و به دیار باقی شتافتند. در همین عکس عمو یدالله ، عمو علی اکبر ، عمو حسین ، پدرم و دو پسرعمویش از دنیا رفته اند.

 

متاسفانه دیروز خبردار شدم که یکی دیگه از کسانی که در این عکس حضور دارند هم درگذشت.... روز اول فروردین طبق روال هر ساله با تمام عموها و عمه هام تلفنی صحبت کردم و عید رو بهشون تبریک گفتم اما موبایل عمو رضام خاموش بود. دو روز بعد مطلع شدم که عمو در بیمارستان بوده و به رحمت خدا رفته..... روحش شاد.

 

تمام عموها و عمه هام بسیار مهربان و خونگرم بودند و هستند و از قدیم تا بحال خیلی خیلی به من لطف دارند و داشتند. وقتی با اونها صحبت میکنم ، حس میکنم پدرم هنوز زنده است. برای همینه که از دست دادن اونها برام سنگینه و غم از دست دادن پدرم رو دوباره برام زنده میکنه.

 

این مصیبت رو خدمت عموها و عمه ها و تمامی بستگان عزیزم در نیشابور و مشهد (بویژه فرزندان گرامی عمو رضا) تسلیت عرض کرده ، مغفرت و رضوان الهی رو برای عمو رضا مسئلت میکنم.

خرّم آن بقعه که آرامگه ......
ما را در سایت خرّم آن بقعه که آرامگه ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5amehranie بازدید : 43 تاريخ : سه شنبه 15 فروردين 1396 ساعت: 3:53