یادداشت 23 دی 1395 - کوهپیمایی انفرادی

ساخت وبلاگ

امروز به تنهایی رفتم کوه. هنوز از شوک ارتحال مرحوم آیت الله هاشمی خارج نشدم. شاید چیزی که باعث شده هنوزم ذهنم درگیر این موضوع باشه اینه که بعضیها که گویا عادت کرده بودند به قصد قربت و برای جمع کردن حسنه هر صبح و شام به ایشون دشنام بدهند و سنگهاشون رو به طرف این بزرگوار بندازند ، بعد از درگذشت هاشمی چون نمیدونند دشنامهای باقیمونده رو چیکار کنند ، رفته اند سراغ جنازه ی هاشمی..... در شبکه های مجازی مرتب عده ای دارند در مورد کلمه به کلمه ی پیام مقام معظم رهبری مد ظله العالی ، طرز آمدن و رفتن معظم له بر سر پیکر هاشمی ، نحوه قرائت نماز و...... تعبیر و تفسیر ارائه میکنند. عده ای در مورد محل و ساعت دقیق سکته ی ایشون حرفهایی میزنند که باز هم هدفی جز توهین به هاشمی ندارند.

 

هاشمی هر که بود خوب یا بد ، رفت و تمام شد. به قول لسان الغیب:


عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست

همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت

سر تسلیم من و خشت در میکده ها

مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت

ناامیدم مکن از سابقه ی لطف ازل

تو پس پرده چه دانی که ، که خوب است و که زشت

 

هاشمی بت ما نبوده و نیست اما تو رو به بخدا قدری مروت ، ذره ای جوانمردی ، اندکی انصاف..... در این شب جمعه برای روح آن بزرگ مرد دعا میکنم و امیدوارم رحمت و مغفرت الهی نصیبش بشه.

 

هر کسی فکر کنه که خودش بی عیب و نقصه ، باید بدونه که در اوج ضلالت و گمراهی قرار داره. همه ی ما در طول زندگی دچار لغزش و خطا میشیم و فقط مدل لغزشهامون با هم فرق داره. وقتی ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین در دعاهایی که به ما تعلیم دادند در مورد حسابرسی روز قیامت فرمایشاتی دارند که لرزه به بدن آدم میندازه ، چرا از خودمون غافل میشیم و فکر و ذکرمون میشه جستجوی به اصطلاح خطاهای دیگران؟؟؟!!! بگذریم

 

امروز به کوه رفتم تا خلوت کنم ؛ غروب خورشید رو ببینم و طلوع ماه شب چهارده رو. عجبا از خلقت پروردگار بزرگ که اگر خورشیدی در مغرب غروب میکنه ، ماه تابانی سر از مشرق بالا میاره.... و چه معنای لطیفی داره که خورشید پر نور بود و خونین غروب کرد و ماه خونین طلوع کرد و پر نور شد.....


 

 

موقع غروب خورشید و طلوع ماه تنها بودم و این دو رویداد رو در دو محل جداگانه مشاهده کردم. پیش از اینکه خورشید غروب کنه 3 تا پرنده ی کوچولو در اطرافم حضور پیدا کردند. جایی که نشسته بودم مقدار دانه ی انار ریخته بودند. این سه پرنده به ترتیب به من نزدیک شدند تا از این دونه ها بخورند. فرصتی دست داد تا از فاصله ی یکی دو متری از دو تا از اینها عکس بگیرم. بسیار زیبا هستند. فتبارک الله احسن الخالقین

 

 

 

 

 

خرّم آن بقعه که آرامگه ......
ما را در سایت خرّم آن بقعه که آرامگه ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5amehranie بازدید : 51 تاريخ : پنجشنبه 30 دی 1395 ساعت: 16:47