یادداشت 13 شهریور 1394

ساخت وبلاگ

پس از مدتها ، تصمیم گرفتم یه بار دیگه در سحرگاه برم کوه صفه و طلوع خورشید رو از روی قله تماشا کنم.

 

موقع اذان صبح رسیدم ورودی صفه و نمازم رو در مقبرة الشهدای خوندم. هوای مطبوع و مناسبی بود. از همونجا مستقیما" دو تا شیب رو طی کردم تا به آبشار برسم. شاید بخاطر دوری حدود سه هفته­ای از کوه و کوهنوردی بود که بدنم خوب جواب نمیداد و علاوه بر گرفتگی عضلات پا ، تعریق خیلی زیادی هم داشتم. شایدم سرعت اولیه­ام یه مقدار زیاد بود. توقفم در تخت سیاوش اندک بود و از مسیر مرعشی ساعت 06:30 خودم رو رسوندم قله. با کمی استراحت حالم بهتر شد اما مثل همیشه نبودم. امروز تنها کسی بودم که با کلاه ایمنی اومده بود قله.....

 

طلوع خورشید همیشه مایه امید و دلگرمی است. تا چند سال پیش ، هر صبح جمعه حدود نیم ساعت قبل از طلوع خورشید خودم رو به قله میرسوندم. اینکار رو حتی در زمستان هم انجام میدادم و برای همین ، بعضی وقتا روی قله تک و تنها بودم. تا طلوع خورشید روی سنگها دراز میکشیدم ، پاهام رو روی هم مینداختم و چشم به آسمون....

 

بخاطر فعالیتی که در رویت هلال دارم ، از طلوع و غروب خورشید خیلی عکس گرفتم اما به نظرم میرسه یکی از بهترین این عکسها ، عکسی بود که در یه صبح جمعه پاییزی سال 1388 و توی یکی از همین کوهپیماییهای سحرگاهی از فراز کوه صفه گرفتم

 

 

بامداد امروز اما آسمون به اون زیبایی نبود ؛ ترکیبی از غبار و آلوگی هوا در آسمونی بدون ابر. نمتونستم انتظار داشته باشم عکسهای خاصی بشه گرفت

 

 

 

 

در مراجعت از قله ، سری به جانپناه چشمه خاجیک زدم. انشاءالله از هفته آینده کار تجهیز این جانپناه رو آغاز خواهیم کرد. عکسی به یادگار از آقای حسینی گرفتم که این روزها هر از گاهی میان اداره و گپ و گفتی با هم داریم. مردی پخته ، با تجربه و خوش بیانی است. اونقدر نسبت به کوه و هیات کوهنوردی تعصب داره که وقتی خواستم ازشون عکس بگیرم ، پیراهنشون رو عوض کردند و لباسی رو بتن کردند که نشان هیات کوهنوردی استان روش نقش بسته بود.

 


خرّم آن بقعه که آرامگه ......
ما را در سایت خرّم آن بقعه که آرامگه ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5amehranie بازدید : 71 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت: 16:41